سلام
این بار با زندگی نامه،اشعار ،آثار و . . . ابو علی سینا در خدمت شما طالبان علم هستم
امید وارم مانند او باشیم!!!!
ابن سینا یا پورسینا حسین پسر عبدالله متولد سال 370 هجری قمری و در گذشته در سال 428 هجری قمری، دانشمند و پزشک و فیلسوف بود. نام او را ابن سینا، ابوعلی سینا، و پور سینا گفتهاند. در برخی منابع نام کامل او با ذکر القاب چنین آمده: حجةالحق شرفالملک شیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن ابن علی بن سینا البخاری. وی صاحب تألیفات بسیاری است و مهمترین کتابهای او عبارتاند از شفا در فلسفه و منطق، و قانون در پزشکی.
«بوعلی سینا را باید جانشین بزرگ فارابی و شاید بزرگترین نماینده حکمت در تمدن اسلامی بر شمرد. اهمیت وی در تاریخ فلسفه اسلامی بسیار است زیرا تا عهد او هیچیک از حکمای مسلمین نتوانسته بودند تمامی اجزای فلسفه را که در آن روزگار حکم دانشنامهای از همه علوم معقول داشت در کتب متعدد و با سبکی روشن مورد بحث و تحقیق قرار دهند و او نخستین و بزرگترین کسی است که از عهده این کار برآمد.»(اموزش و دانش در ایران، ص125)
«وی شاگردان دانشمند و کارآمدی به مانند ابوعبید جوزجانی، ابوالحسن بهمنیار، ابو منصور طاهر اصفهانی و ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی را که هر یک از ناموران روزگار گشتند تربیت نمود.»(خدمات متقابل اسلام و ایران، ص493)
بخشی از زندگینامه او به گفته خودش به نقل از شاگردش ابو عبید جوزجانی بدین شرح است:
پدرم عبدالله از مردم بلخ بود در روزگار نوح پسر منصور سامانی به بخارا درآمد. بخارا در آن عهد از شهرهای بزرگ بود. پدرم کار دیوانی پیشه کرد و در روستای خرمیثن به کار گماشته شد. به نزدیکی آن روستا، روستای افشنه بود. در آنجا پدر من، مادرم را به همسری برگزید و وی را به عقد خویش درآورد. نام مادرم ستاره بود من در ماه صفر سال 370از مادر زاده شدم. نام مرا حسین گذاشتند چندی بعد پدرم به بخارا نقل مکان کرد در آنجا بود که مرا به آموزگاران سپرد تا قرآن و ادب بیاموزم. دهمین سال عمر خود را به پایان میبردم که در قرآن و ادب تبحر پیدا کردم آنچنانکه آموزگارانم از دانستههای من شگفتی مینمودند.
در آن هنگام مردی به نام ابو عبدالله به بخارا آمد او از دانشهای روزگار خود چیزهایی میدانست پدرم او را به خانه آورد تا شاید بتوانم از وی دانش بیشتری بیاموزم وقتی که ناتل به خانه ما آمد من نزد آموزگاری به نام اسماعیل زاهد فقه میآموختم و بهترین شاگرد او بودم و در بحث و جدل که شیوه دانشمندان آن زمان بود تخصصی داشتم.
ناتلی به من منطق و هندسه آموخت و چون مرا در دانش اندوزی بسیار توانا دید به پدرم سفارش کرد که مبادا مرا جز به کسب علم به کاری دیگر وادار سازد و به من نیز تاکید کرد جز دانش آموزی شغل دیگر برنگزینم. من اندیشه خود را بدانچه ناتلی میگفت میگماشتم و در ذهنم به بررسی آن میپرداختم و آن را روشنتر و بهتر از آنچه استادم بود فرامیگرفتم تا اینکه منطق را نزد او به پایان رسانیدم و در این فن بر استاد خود برتری یافتم.
چون ناتلی از بخارا رفت من به تحقیق و مطالعه در علم الهی و طبیعی پرداختم اندکی بعد رغبتی در فراگرفتن علم طب در من پدیدار گشت. آنچه را پزشکان قدیم نوشته بودند همه را به دقت خواندم چون علم طب از علوم مشکل به شمار نمیرفت در کوتاهترین زمان در این رشته موفقیتهای بزرگ بدست آوردم تا آنجا که دانشمندان بزرگ علم طب به من روی آوردند و در نزد من به تحصیل اشتغال ورزیدند. من بیماران را درمان میکردم و در همان حال از علوم دیگر نیز غافل نبودم. منطق و فلسفه را دوباره به مطالعه گرفتم و به فلسفه بیشتر پرداختم و یک سال و نیم در این کار وقت صرف کردم. در این مدت کمتر شبی سپری شد که به بیداری نگذرانده باشم و کمتر روزی گذشت که جز به مطالعه به کار دیگری دست زده باشم.
بعد از آن به الهیات رو آوردم و به مطالعه کتاب ما بعد الطبیعه ارسطو اشتغال ورزیدم ولی چیزی از آن نمیفهمیدم و غرض مؤلف را از آن سخنان درنمییافتم از این رو دوباره از سر خواندم و چهل بار تکرار کردم چنانکه مطالب آن را حفظ کرده بودم اما به حقیقت آن پی نبردهبودم. چهره مقصود در حجاب ابهام بود و من از خویشتن ناامید میشدم و میگفتم مرا در این دانش راهی نیست... یک روز عصر از بازار کتابفروشان میگذشتم کتابفروش دوره گردی کتابی را در دست داشت و به دنبال خریدار میگشت به من الحاح کرد که آن را بخرم من آن را خریدم، اغراض مابعدالطبیعه نوشته ابو نصر فارابی، هنگامی که به در خانه رسیدم بیدرنگ به خواندن آن پرداختم و به حقیقت مابعدالطبیعه که همه آن را از بر داشتم پی بردم و دشواریهای آن بر من آسان گشت. از توفیق بزرگی که نصیبم شده بود بسیار شادمان شدم. فردای آن روز برای سپاس خداوند که در حل این مشکل مرا یاری فرمود. صدقه فراوان به درماندگان دادم. در این موقع سال 387 بود و تازه 17 سالگی را پشت سر نهاده بودم. قبر ابن سینا
وقتی من وارد سال 18 زندگی خود میشدم نوح پسر منصور سخت بیمار شد، اطباء از درمان وی درماندند و چون من در پزشکی آوازه و نام یافته بودم مرا به درگاه بردند و از نوح خواستند تا مرا به بالین خود فرا خواند. من نوح را درمان کردم و اجازه یافتم تا در کتابخانه او به مطالعه پردازم. کتابهای بسیاری در آنجا دیدم که اغلب مردم حتی نام آنها را نمیدانستند و من هم تا آن روز ندیده بودم. از مطالعه آنها بسیار سود جستم.
چندی پس از این ایام پدرم در گذشت و روزگار احوال مرا دگرگون ساخت من از بخارا به گرگانج خوارزم رفتم. چندی در آن دیار به عزت روزگار گذراندم نزد فرمانروای آنجا قربت پیدا کردم و به تالیف چند کتاب در آن شهر توفیق یافتم پیش از آن در بخارا نیز کتابهایی نوشته بودم.
در این هنگام اوضاع جهان دگرگون شده بود ناچار من از گرگانج بیرون آمدم مدتی همچون آوارهای در شهرها میگشتم تا به گرگان رسیدم و از آنجا به دهستان رفتم و دوباره به گرگان بازگشتم و مدتی در آن شهر ماندم و کتابهایی تصنیف کردم. ابو عبید جوزجانی در گرگان به نزدم آمد.
ابو عبید جوزجانی گوید: این بود آنچه استادم از سرگذشت خود برایم حکایت کرد. چون من به خدمت او پیوستم تا پایان حیات با او بودم. بسیار چیزها از او فرا گرفتم و بسیاری از کتابهای او را تحریر کردم استادم پس از مدتی به ری رفت و به خدمت مجدالدوله از فرمانروایان دیلمی درآمد و وی را به بیماری سودا دچار شده بود درمان کرد و در آنجا به قزوین و از قزوین به همدان رفت و مدتی دراز در این شهر ماند و در همین شهر بود که استادم به وزارت شمسالدوله دیلمی فرمانروای همدان رسید. در همین اوقات استادم کتاب قانون را نوشت و تالیف کتاب عظیم شفا را به خواهش من آغاز کرد. چون شمس الدوله از جهان رفت و پسرش جانشین وی گردید استاد وزارت او را نپذیرفت و چندی بعد به او اتهام بستند که با فرمانروای اصفهان مکاتبه دارد و به همین دلیل به زندان گرفتار آمد 4 ماه در زندان بسر برد و در زندان 3 کتاب به رشته تحریر درآورد. پس از رهایی از زندان مدتی در همدان بود تا با جامه درویشان پنهانی از همدان بیرون رفت و به سوی اصفهان رهسپار گردید. من و برادرش و دو تن دیگر با وی همراه بودیم. پس از آنکه سختیهای بسیار کشیدیم به اصفهان در آمدیم. علاءالدوله فرمانروای اصفهان
آرامگاه بو علی سینا از نمای نزدیک |
استادم را به گرمی پذیرفت و مقدم او را بسیار گرامی داشت و در سفر و حضر و به هنگام جنگ و صلح استاد را همراه و همنشین خود ساخت. استاد در این شهر کتاب شفاء را تکمیل کرد و به سال 428 در سفری که به همراهی علاءالدوله به همدان میرفت، بیمار شد و در آن شهر در گذشت و به خاک سپرده شد.
آثار ابن سینا
به دلیل آنکه در آن عصر، عربی زبان رایج آثار علمی بود، ابن سینا و سایر دانشمندان ایرانی که در آن روزگار میزیستند کتابهای خود را به زبان عربی نوشتند. بعدها بعضی از این آثار به زبانهای دیگر از جمله فارسی ترجمه شد.
افزون بر این، ابنسینا در ادبیات فارسی نیز دستی قوی داشتهاست. بیش از 20 اثر فارسی به او منسوب است که از میان آنها انتساب دانشنامه علائی و رساله نبض بدو مسلم است. آثار فارسی ابنسینا، مانند سایر نثرهای علمی زمان وی، با رعایت ایجاز و اختصار کامل نوشته شدهاست.
آثار فراوانی از ابنسینا به جا مانده و یا به او نسبت داده شده که فهرست جامعی از آنها در فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا آورده شدهاست. این فهرست شامل شامل 131 نوشته اصیل از ابن سینا و 111 اثر منسوب به او است.
از مصنفات اوست: کتاب المجموع در یک جلد، کتاب الحاصل و المحصول در بیست جلد، کتاب البرّ و الاثم، در دو جلد، کتاب الشفاء، در هجده جلد، کتاب القانون فى الطب، در هجده جلد، کتاب الارصاد الکلیه، در یک جلد، کتاب الانصاف، در بیست جلد، کتاب النجاه، در سه جلد، کتاب الهدایه، در یک جلد، کتاب الاشارات، در یک جلد، کتاب المختصر الاوسط، در یک جلد، کتاب العلائى، در یک جلد، کتاب القولنج، در یک جلد، کتاب لسان العرب فى اللغه، در ده جلد، کتاب الادویة القلبیه، در یک جلد، کتاب الموجز، در یک جلد، کتاب بعض الحکمة المشرقیه، در یک جلد، کتاب بیان ذوات الجهه، در یک جلد، کتاب المعاد، در یک جلد، کتاب المبدأ و المعاد، در یک جلد.
و رسالههاى او عبارتند از:
رسالة القضاء و القدر، رسالة فى الآلة الرصدیه، رسالة عرض قاطیغوریاس، رسالة المنطق بالشعر، قصائد فى العظة و الحکمه، رسالة فى نعوت المواضع الجدلیه، رسالة فى اختصار اقلیدس، رسالة فى مختصر النبض به زبان فارسى، رسالة فى الحدود، رسالة فى الاجرام السماویة، کتاب الاشاره فى علم المنطق، کتاب اقسام الحکمه، کتاب النهایه، کتاب عهد کتبه لنفسه، کتاب حىّ بن یقطان، کتاب فى انّ ابعاد الجسم ذاتیة له، کتاب خطب، کتاب عیون الحکمه، کتاب فى انّه لا یجوز ان یکون شىء واحد جوهریا و عرضیا، کتاب انّ علم زید غیر علم عمرو، رسائل اخوانیه و سلطانیه و مسائل جرت بینه و بین بعض العلماء.
فلسفه
- شفا
- نجات
- الاشارات والتنبیهات
- حی بن یقظان
ریاضیات
- زاویه
- اقلیدس
- الارتماطیقی
- علم هیئت
- المجسطی
- جامع البدایع
ابن سینا در تمبری در دبی.
طبیعی
- ابطال احکام النجوم
- الاجرام العلویة واسباب البرق والرعد
- فضا
- النبات والحیوان
پزشکی
- قانون
- الادویة القلبیه
- دفع المضار الکلیه عن الابدان الانسانیه
- قولنج
- سیاسة البدن وفضائل الشراب (احتمالا بلکه مظنونا منظور خمر حرام نیست.به مقاله? دوم کتاب فیلسوف شهید شیعه ابوعلی سینای خراسانی رجوع شود)
- تشریح الاعضا
- الفصد
- الاغذیه والادویه
کتاب قانون یک دایره المعارف پزشگی است که در ان تمام مبانی اصلی طب سنتی مورد بحث قرار کرفتهاست مانند :مبانی تشریح/اناتومی/ مبانی علامت شناسی/سمیولوجی/داروشناسی وداروسازی و نسخه نویسی/فارماکولوجی/وغیره.کتاب قانون در سال 1360 توسط مرحوم شرفکندی هژار از زبان عربی به زبان فارسی امروزی ترجمه شد وتوسط انتشارات سروش منتشرگردید وتاکنون چندین بار تجدید چاپ شدهاست. کتاب قانون در دانشگاههای اروپایی وآمریکایی تادو قرن پیش مورد استفاده پزشگان بوده وبه اکثر زبانهای دنیا ترجمه شدهاست. وبعد از انجیل بیشترین چاپ را داشتهاست. افلاطون مغز و قلب و کبد رااز اعضای حیاتی بدن انسان ذکر کرده بود و لذا این اعضارا مثلث افلاطون /تریگونوم پلاطو/ مینامیدند.ابن سینااعلام نمود که دوام وبفائ نسل انسان وابسته به دستگاه تولید مثل است ولذا جمع چهار عضو مذکور را مربع ابن سینا/کوادرانگولا اویسینا / نامیدند.
موسیقی
پورسینا تئوریدانی دارای دیدگاههای موسیقایی است. او مرد دانش و نه کنش در موسیقی بود ولی آنچنان از همین دانش نظری سخن میراند که گویی در کنش نیز چیره دست است. گمان میشود پورسینا و فارابی بنیادگذاران نخستین پایههای دانش هماهنگی(هارمونی) در موسیقی بودهاند. آثار موسیقایی پور سینا روی هم رفته پنج اثر مهم اوست که در بخشهایی از آنها به موسیقی پرداخته شده:
- شفا
- جوامع علم موسیقی
- المدخل الی صناعة الموسیقی* (در دسترس نیست)
- لواحق(در دسترس نیست)
- دانشنامه علایی
- نجات
- اقسام العلوم
اشعار
ابن سینا در شعر نیز دستی داشته و اشعار زیادی به زبان عربی سرودهاست و حتی منظومههایی مثل قصیده ارجوزه در مسایل علمی ساختهاست. اشعاری نیز به زبان فارسی از او روایت کردهاند که برخی از آنها به نام دیگران نیز آمدهاست و با توجه به اسلوب و معانی آنها باید در انتساب این اشعار به ابن سینا تردید روا داشت. ما در اینجا، برای آشنایی مختصر با اشعار ابن سینا، گزیدهای از مستندترین آنها را میآوریم:
غذای روح بود باده رحیق الحق |
که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق |
|
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین |
همای گردد اگر جرعهای بنوشد بق |
|
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید |
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق |
|
میاز جهالت جهال شد به شرع حرام |
چو مه که از سبب منکران دین شد شق |
|
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا |
حرام گشته به احکام شرع بر احمق |
|
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد |
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق |
|
حـلال بر عـقلا و حـرام بر جهـال |
که میمحک بود وخیرو شر از او مشتق |
|
غلام آن میصافم کزو رخ خوبان |
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق |
|
چو بوعلی میناب ار خوری حکیمانه |
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق |
روزکی چـــــند در جهان بودم |
بر سر خـــــاک باد پیمودم |
|
ساعتی لطف و لحظهای در قهر |
جان پاکــــیزه را بــــیالودم |
|
با خرد را به طبع کردم هجو |
بی خرد را به طمع بـــستودم |
|
آتـشی بر فروخــــــتم از دل |
وآب دیده ازو بــــــــپالودم |
|
با هواهای حرص و شــیطانی |
ساعــــتی شادمـــان نیاسودم |
|
آخر الامر چون بر آمد کار |
رفتـــم و تخم کشته بدرودم |
|
کـس نداند که مــن کـــجا رفتم |
خود ندانم که من کجا بودم |
میحاصل عمر جاودانی است بده |
سرمایه? لذت جوانی است، بده |
|
سوزنده چو آتش است لیکن غم را |
سازنده چو آب زندگانی است، بده |
دل گرچه در این بادیه بسیار شتافت |
یک موی ندانست ولی موی شکافت |
|
اندر دل من هزارخورشید بتافت |
آخربه کمال ذرهای راه نیافت |
مایـــیم به عفو تـو تــولاکرده |
وز طاعت معصیت تبرا کرده |
|
آنجا که عنایت تو باشد، باشد |
ناکرده چو کرده، کرده چون ناکرده |
از شیوه نگارش کتابهای علمی و فلسفی ابنسینا و اشعار عربی او که مشهورترین آنها قصیده عینیه روحیه است به خوبی میتوان توانایی و تسلط او در شاعری و سخنوری در ادبیات عرب را دریافت. اشعار فارسیای که به ابنسینا نسبت دادهاند، روی هم رفته 22 قطعه و رباعی در 65 بیت میشود، ولی در صحت انتساب آنها به وی تردید کردهاند.
شاگردان ابن سینا
ابن سینا علاوه بر آثار خود چند شاگرد نیز تربیت کرد که هر کدام دانشمند بزرگی در زمان خود شدند. از میان شاگردان او این چندتن سرشناسترند:
- ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان شاگرد بسیار معروف ابن سینا است که برخی از آثار او در دست است. وی از زردشتیات آذربایجان بود.ولی بعدها مسلمان شد و کنیه? ابوالحسن را برگزید. .چنانکه بسیاری از اراب تواریخ به این مطلب تصریح کرده اند و از نوشتههای خود ابوالحسن بهمنیار از جمله التحصیل چنین مطلبی تایید میشود. یکی از کتابهای ابن سینا به نام المباحث بیشتر شامل جواب سؤالات او است.
- ابوعبیدالله عبدالواحد بن محمد جوزجانی از سال 423 هجری تا هنگام مرگ ابن سینا پیوسته در خدمت او بودهاست و پس از مرگ او به گردآوری و تألیف آثار او پرداخت. تبحر او در ریاضیات بود.
- ابوعبدالله محمد بن احمد المعصومی یکی دیگر از شاگردان مشهور ابن سینا است که رسالةالعشق را ابن سینا به نام او نوشت.وقتی نزاع علمی بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی بر اثر برخی گفتارهای ابوریحان منقطع شد معصومی ادامه? بحث با ابوریحان را به عهده گرفت. مطالب معصومی به همراه اجوبه ابن سینا و سوالان و ردود ابی ریحان در کتابی به نام اسئله و اجوبه در ایران و لبنان چاپ شده است.
- شیخ علی نسائی خراسانی یکی دیگر از شاگردان ابن سینا که ناصر خسرو هم در سفرنامه اش از وی نام میبرد.
ابومنصور حسین بن طاهر بن زیله اصفهانی از دانشمندان ایرانی قرن چهارم و پنجم هجری و از شاگردان ابن سینا بود. وی در دانشهای زمان خود بیشتر در ریاضیات مهارت داشت. او در سال 440 هجری درگذشت
کلمات کلیدی: عکس، مقالات علمی، ابن سینا، آثار، اشعار