با سلام و عرض تسلیت به مناسبت ایام فاطمیه .
در همشهری محله مطلبی خواندم در باره « ننه علی » که قسمتی از آن را در وبلاگ قرار می دهم .
اوایل دهه سی بود شاید هم کمی عقب تر . زنی با قامتی نحیف و کوچک ، باطفلی در آغوش و کودکی چسبیده به چادرش ، از خطه آذربایجان یکه و تنها عزم سفر کرد و به تهران آمد. جدایی زود هنگام او از همسرش بار سنگینی بر دوشش نهاده بود . با این حال، با کارگری و زحمت فراوان ، لقمه نان حلالی بر سر سفره کودکانش می گذاشت . این تازه شروع رشادت ها و از خود گذشتگی های ننه علی بود . قربانعلی در آن زمان بچه شیر خوار کوچکی بود و عالیه هم 7 ساله بود . ننه علی با چنگ و دندان کودکانش را بزرگ کرد تا جایی که عالیه برای خود خانمی شد و او را به خانه بخت فرستاد .حالا دیگر قربانعلی که 24 سال بیشتر نداشت ، تنها همدم مادر بود . ننه علی دیگر کار گری نمی کرد چرا که پسر رشیدش نان آور خانه شده بود . قربانعلی کارمند بخش کترینگ شرکت هوا پیمایی ملی ایران بود و گاهی اوقات هم همسر خواهرش در تأمین مخارج زندگی به آنها کمک میکرد .
روز ها کم کم به بحبوحه سال های انقلاب نزدیک میشد . همین روز ها بود که آبستن یک حادثه داغدار برای ننه علی شد ه بود. سینما رکس آبادان به آتش کشیده شده بود و کارکنان هواپیمایی هم اعتصاب کرده بودند .
دختر ننه علی می گوید : روزی که خبر آتش سوزی سینما رکس آبادان منتشر شد ، قربانعلی سراسیمه به خانه آمد . ساک دستی اش را برداشت و در حالی که بیرون از خانه می رفت گفت : ( کارکنان هواپیمایی اعتصاب سه روزه کرده اند من هم باید به اهواز بروم . ) از او خواستیمک به اهواز نرود ولی هرچه اصرار کردیم فایده ای نداشت . بعد ها متوجه شدیم برادرم عضو اصلی شاخه های مبارزه با ساواک بوده و آن روز ، مأموریت انتقال بخشی از اعلامیه های حضرت امام (ره) به اهواز را داشته است .
چند ماه گذشت و خبری از قربانعلی نشد . بی تابی مادر هم به حدی رسید که حتی عکس قربانعلی را در روز نامه ها چاپ کرد تا شاید خبری از او پیدا کند .
چند روز پس از چاپ عکس قربانعلی در روز نامه ها ، مسئو لان شرکت هواپیمایی تماس گرفته و خبر شهادتش را در تاریخ دهم تیر ماه سال 57 یعنی 5 ماه بعد از آن به خواهر و همسر خواهرش دادند . قربانعلی همراه با اعلامیه ها توسط ساواک دستگیر شده و به دلیل شکنجه زیاد به شهادت رسیده بود . دلبستگی ننه علی به فرزندش چنان زیاد بود که کسی جرأت نمی کرد خبر شهادت فرزندش را به او بدهد . عزیز دردانه ننه علی که باید لباس دامادی بر تن می کرد ، به دیدار معشوق پرکشیده بود. هیچ چیز سخت تر این نیست که که خبر مرگ فرزندی را به مادرش بدهند ، ولی چشمان پراشک و چهره های غم گرفته خواهر و همسرش همه چیز را فاش کرد و ناگهان مادر بی اننکه کسی به او چیزی گفته باشد شروع به خوانده سرود غمناکی کرد . ÷یکر قربانعلی در گورستان اموات غریبه اهواز ( محلی که اموات نا آشنا و غیر بومی را دفن میکنند) دفن شده بود . مادر مزار فرزندش را در آغوش گرفته و در حالی که اشک امانش نمیداد ، شروع به خواندن روزه به زبان آذری کرد . نه علی تاب دوری از فرزندش را نداشت و 3 ماه در کنار مزارش ماند.
قصه بی تابی ننه علی .و مادری که کنار مزار فرزند شهیدش حضور دارد ، در شهر اهواز از زبانی به زبانی دیگر نقل میشد . انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود و حضور حضرت امام (ره) در بهشت زهرای تهران و ایراد سخنان تاریخی وی باعث شده بود تا توجه همگان به ویژه مسئولان به شهدای انقلابی معطوف شود. در همین زمان ، نیروهای انقلابی و پاسداران شهر اهواز که همه روزه به ننه علی سر زده و احتیاجات او را بر طرف می کردند ، خبر از حضور مادر شهیدی در کنار مزار فرزند شهیدش را به مسئولان دادند . در همین ایام ، همسر خواهر شهید که همراه تعدادی از بستگاه برای یافتن ننه علی به اهواز آمده بودند ، او را یافت . مقدمات کار برای انتقال پیکر شهید به تهران با حکم امام جمعه اهواز فراهم شده بود تا ننه علی هم به خانه خود برگردد . به همین خاطر نبش قبر انجام شده و پیکر شهید به تهران منتقل شد و وقتی ننه علی شب هنگام به گورستان رفت و با قبر خالی وی مواجه شدشروع به شیون و زاری کرد و پاسدار ها همان شب او را باقطار به تهران فرستادند و ننه علی خود را به بهشت زهرا (س) رساند.
اوایل سال58 بود و هنوز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران شروع نشده بود . بهشت زهرا (س) بیشتر شبیه به زمین بایر و متروکه ای بود که کمتر کسی در آنجا رفت و آمد می کرد . ننه علی که گویی بیشتر از زمان های دیگر عاشق فرزندش شده ، از همان شب اول دفن قربانعلی بر سر مرازش نشست و سوره یاسین خواند . هیچ کس شاید حتی خود ننه علی هم فکر نمی کرد که این حضور بر سر مزار مقدمه ای بر سکونت 19 ساله او در کنار مزار فرزندش و یاسین خوانی او برای روح شهدا باشد . التماس و اصرار اعضای خانواده هم تأثیری نداشت و حتی مسئو لان سازمان بهشت زهرا (س) هم نتوانستند حریف دلدادگی های این مادر عاشق شده و او را برای رفتن به خانه مجاب کنند . این گونه بود که اعضای خانواده کنار مزار شهید سایبانی درست کردند تا ننه علی از نور آفتاب و بارش باران در امان بماند . بعد ها این سایبان به اتاقکی فلزی تبدیل شد که بیشتر مصالح آن از خرده آهن ها و کارتن و حلبی بود . هرکس هم که به این اتاقک سر می زد ، ننه علی را میدید که مشغول خواندن قرآن است .
جنگ تحمیلی شروع شده بود و جوانان زیادی در راه دفاع از میهن به شهادت رسیده بودند. پیکر پاک آنها در قطعه شهدا و قطعه 24 دفن می شد و این گونه بود که ننه علی هم از تنهایی درآمد . ننه علی سر مزار آنها می رفت و شروع به خواندن قرآن میکرد . خانواده شهدا هم متوجه حضور همیشگی او در این قطعه شده بودند. به همین خاطر کنار او می رفتند و با مسلاعدت آنها خانه کوچک ننه علی وسعت بیشتری یافت تا پذیرای تعداد بیشتری از خانواده ها باشد . تعداد میهمان های ننه علی در روز های پنج شنبه زیاد بود ، اما در روز های دیگر ، ننه علی بود و هزاران شهید که برای آنان فاتحه می خواند و مزارشان را شست و شو می داد . او نه تنها مادر قربانعلی بلکه مادر تمامی شهیدان شده بود که از او التماس دعا هم داشتند به گونه ای که شهید دکتر چمران به خوابش آمده و از او خواست تا برایش یاسین بخواند.
درخواست رهبر انقلاب از ننه علی
نزدیک به بیست سال زندگی در اتاقک و در بهشت زهرا (س) ، باعث شده بود تا ننه علی به پیر زنی شکسته و نحیف و بی جان تبدیل شود. درد زیادی در پاها و بدنش احساس می کرد ولی چیزی نمی گفت تا مبادا کسیی او را مجبور به بازگشت به خانه کند . شب ها و روز ها در پی هم گذشتند تا اینکه قربانعلی میهمانش شد . به خواب مادر آمده و خواست تا به خانه برگردد. وقتی ننه علی علت درخواست فرزندش را پرسید ، قربانعلی از شرمندگی خود در مقابل دیگر شهدا سخن گفت که مادرشان بر سرمزارشان حاضر نیستند. ننه علی با دیدن این خواب آشفته می شود ولی باز هم نمی تواند چشم از مزار فرزندش بردارد . در این ایام حضرت آیت الله خامنه ای ، رهبر معظم انقلاب به دیدار ننه علی رفته و از او میخواهد تا به خانه اش باز گردد . این چنین است که ننه علیدر خانه ای درشهرک بستان منطقه او تهران ساکن می شود که به دستور مقام معظم رهبری و با پیگیری های نوه اش از سوی بنیاد شهید به او اعطا شده است . این خانه در حال حاضر به حسینیه تبدیل شده و در کوچه 24 شهرک قرار دارد . به همین خاطر و به دلیل کهولت سن و بیماری ، ننه علی این روز ها میهمان دخترش است .
ننه علی تنها مادر شهیدی است که صاحب قبری در کنار فرزند شهیدش است . خواهر شهید قربانعلی رخشانی در باره چگونگی واگذاری این قبر به مادرش میگوید : « بعد از اینکه مادرم به توصیه رهبر انقلاب به خانه برگشت ، یک شب خواب برادرم را دید که خبر از لگد شدن پیراهنش می داد . صبح روز بعد مادرم به بهشت زهرا (س) رفت و فهمید که قرار است با حضور مدیر عامل وقت سازمان بهشت زهرا (س) ، شهیدی در کنار مزار قربانعلی دفن کنند . مادرم خود را داخل قبر انداخت و از مسئولان خواست تا این قبر را به او بدهند که با خواسته او موافقت شد .
ننه علی شیرزن روز گار ماست که این روز ها در بستر بیماری قرار دارد . چشمانش کم سو شده و دیگر قدرت تکلم ندارد . فراموشی به سراغش آمده ، اما به عکس قربانعلی چشم دوخته و گویی فقط با او سخن میگوید و او را می شناسد . تاول پاهایش را می توان دید که به خاطر پیاده روی زیاد در بین قطعات بهشت زهرا(س) به وجود آمده است . 22 سال است که تنها رفیق ننه علی عکس دردانه اش قربانعلی است و سجده گاهش سنگ مزار او . 22 سال است که « والعصر ، ان الانسان لفی خسر . . . » می خواند و سال هاست بیستون برایش قد خم کرده و فرهاد از« ننه علی» عشق یاد می کند .
برای این مادر شهید دعا کنید
گرچه ما محتاج دعای اوییم!