سفارش تبلیغ
صبا ویژن
جنبندگان زمین و ماهیان دریا و هر کوچک و بزرگی در زمین و آسمان خدا، برای آموزگار نیکی آمرزش می طلبند . [امام صادق علیه السلام]
سربازی در مسیر . . .
 
امام حسین (ع) و شهیدان جنگ تحمیلی

شهید مدرس

«پدرم سیداسماعیل، اجداد طاهرین ما را، سرمشق عبرت قرار می داد و می گفت: تسلیم ناپذیری در برابر زور و ستم را از جد شهیدمان، سیدالشهداءعلیه السلام بیاموزیم . یزید بن معاویه، در مقابل بیعت به آن حضرت، مال و منال فراوان و زندگی آسوده وعده داد . ولی او در راه مبارزه برای حق و حقیقت و دفاع از ایمان و عقیده خویش، آن وعده ها را نادیده گرفت و خون پاک خود و خانواده اش حتی نوجوانان و کودکان شیرخوار خانواده را فدا کرد .» (2)

**********************************************

شهید چمران

«ای حسین! درکربلا، تو یکایک شهدا را در آغوش می کشیدی، می بوسیدی، وداع می کردی . آیا ممکن است هنگامی که من نیز به خاک و خون خود می غلتم; تو دست مهربان خود را بر قلب سوزان من بگذاری و عطش عشق مرا به تو و به خدای تو سیراب کنی؟ از این دنیای دون می گریزم . از اختلافات، خودنمایی ها، غرورها، خودخواهی ها، سفسطه ها، مغلطه ها، دروغ ها و تهمت ها خسته شده ام . احساس می کنم که این جهان، جای من نیست . آنچه دیگران را خوشحال می کند; مرا سودی نمی رساند .

سرورم! آمده ام تا در رکابت علیه کفر و ظلم و جهل بجنگم . با همه وجود آمده ام . تاسوعاست . گروهی بزرگ از یزیدیان با تانک ها و توپ ها و زره پوش ها و ماشین های زیاد و سربازان فراوان در حرکتند . حق با باطل رو به رو شده است . دشمن سیل آسا پیش می آید و من می خواهم مثل یکی از اصحاب تو در کربلا بجنگم .» (3)

********************************************

شهیدان کربلایی ایران

قطع شدن دست «حسین » باعث شده بود دیگران نسبت به او حساس باشند و کارهایش را زیر نظر بگیرند . او این را خوب می دانست و سعی می کرد تا آنجا که امکان پذیر است، اوضاع را عادی جلوه دهد . در این کار هم به خاطر سعی و تلاش بی وقفه خود موفق بود . خیلی زود کارها را با تمرینات مرتب یاد گرفته و شخصا انجام می داد . حسین عاشق محرم و سینه زنی بود . مخصوصا چون لشکر او به نام مقدس سیدالشهداءعلیه السلام بود; ایام محرم شور و حال دیگری در آن پیدا می شد . بعضی وقت ها که دوستان در سنگر جمع بودند; با آن دستش که قطع نشده بود، سینه زنی می کرد . چقدر با صفا بود! آخر او سردار سرلشکر شهید حاج حسین خرازی، فرمانده لشکر 14 امام حسین علیه السلام در جبهه ها بود . (4)

*********************************************

هفت ماهه به دنیا آمد، لاغر اندام و ضعیف; تولدش روز سوم شعبان بود . او را غلامحسین نام نهادند . دوسال بیشتر نداشت که خانواده اش او را به زیارت امام حسین علیه السلام بردند . «غلامحسین افشردی » در سال 1359 ش . با نام مستعار «حسن باقری » در واحد اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مشغول به خدمت شد . اقدامات پیگیر و اساسی او در زمینه اطلاعات، به راه اندازی واحد اطلاعات، عملیات در ستاد عملیات جنوب منتهی شد . سر لشکر شهید حاج حسن باقری، عاشق مولایش بود . آن روزها، در ایام سوگواری امام حسین علیه السلام و درست قبل از عملیات محرم، فرماندهان سپاه در «قرارگاه فتح » واقع در منطقه عین خوش، جلسه هماهنگی تشکیل داده بودند . حسین خرازی، مهدی زین الدین، مجید بقایی و حسن باقری در جلسه حاضر بودند . پس از پایان جلسه، حاج حسن باقری با قد و قواره بلند ایستاد و با حزن و اندوه، مصائب کربلا را به زبان آورد . بعد، از روی کتابی که در دست داشت، شروع به خواندن کرد . وقتی به این جمله حضرت قاسم رسید: «شهادت از عسل برای من شیرین تر است .» دیگر نتوانست طاقت بیاورد و خودش را کنترل کند . جمله ها را بریده بریده و با هق هق گریه ادا می کرد . در همین حال با چفیه چشم هایش را پاک می کرد . بقیه تحت تاثیر قرار گرفته و با صدای بلند گریه می کردند . او دیگر نتوانست ادامه بدهد . نشست روی زمین و های های گریه کرد . (5)

********************************************

شب تاسوعای امام حسین علیه السلام بود . غربت و غم از سر و روی بچه ها می بارید . نیروهای بعثی لحظه به لحظه نزدیک و نزدیک تر می شدند . چیزی به سقوط سوسنگرد نمانده بود . دشمن ناجوانمرد، پیشتر هویزه مظلوم را زیر پاگذاشته و از سد بستان و دهلاویه نیز گذشته بود . بچه ها با آنکه نفراتشان اندک بود و ساز و برگشان ناچیز، اما با شهامت تمام به دفاع از شهر ایستاده بودند . به سرافرازی نخلهای سرجدایی که در میانه آتش و خون هنوز ایستادن را پای می فشردند . در آن شب جانسوزترین ناله های عاشقان حسین علیه السلام در زیر چرخ های زمخت تانک های بعثی، له شد و سوسنگرد بر مظلومیت یاران پاکبازش گریست . عاشقانی چند در این شب رازناک، قفس خاک نهادند و به افلاک بال گشودند . از جمله شهید «رضا پیر زاده » و شهید «اصغر گندمکار» .

پس از شهادت این دو بود که شهید «حسین علم الهدی » چونان سیاره ای شعله ور، بر مدار مدور عشق و جهاد، یکپارچه آتش شد و گرگرفت . (6)

********************************************

«مصطفی » در دوران کودکی و بزرگ سالی، پرده خوان عاشورا بود . در کودکی همسالان خویش را در مدرسه جمع می کرد و از عاشورا برای آنان می گفت و این تاریخ را یکبار دیگر در جبهه ها زنده کرد، با حماسه ای خونین چونان عاشورا . او پرده خوان عاشورا بود که خود پرده از حجاب های دنیوی برداشت و به سراپرده حقیقت پیوست . از کربلاییان بود و به آنان ملحق شد .

وقتی همیشه از «کربلا» بگویی و از نینوا روایت کنی، دیگر آنچه می گویی، زمزمه های گلویت نیست; بلکه رشحات روح توست .

وقتی «عشق » می گویی باید تمام وجودت زبانی شود تا با تمامت خویش از آن بگویی . عشق را نمی توان با زبان معمولی که از دنیا وصف کرده، شرح کرد . در عشق نمی توان زبان بازی کرد; نمی توان آن را با زبان قال گفت; بلکه با زبان حال و زبان حال، زبان دل است .

مصطفی از دل می گفت و بر دل می نشست . عشق را در مدرسه نخوانده بود . پای مکتب استادی زانو نزده بود . آموزه های او همه در مدرسه حقیقت و شهادت، یعنی مکتب اباعبدالله علیه السلام بود . استادی جز حسین علیه السلام نداشت و چه خوب شاگردی بود! «مصطفی کلهری » امیر خط شکن گردان سیدالشهداءعلیه السلام (لشکر 17 علی ابن ابیطالب) (7)

*********************************************

به امام حسین علیه السلام ارادت خاصی داشت . بیشتر اوقات از امام حسین علیه السلام و رشادت های او در روز عاشورا می گفت . بارها از زبان خودش شنیدم که می گفت:

«ای کاش با تو بودم یا حسین!»

فرمانده گردان به من و برادر «حمیدرضا همت » و برادر «تورجی زاده » دستور داد تا سنگر کمینی را نزدیک عراقی ها حفر کنیم و همان جا مستقر شویم .

مدتی گذشت . دشمن متوجه ما شده بود و باید در همان مکان می ماندیم و با گشتی های دشمن درگیر شده و از نفوذ آنان به جبهه اسلام جلوگیری می کردیم . یکی از گلوله های خمپاره دشمن، نزدیک سنگر ما اصابت کرد و برادر حمیدرضا همت سر از بدن پاکش جدا شد و به فیض شهادت رسید . او را با مشکلات فراوانی به عقب آوردیم . شب بعد، برادر محمدرضا تورجی زاده در خواب، همت را دید که می گفت: «آرزو داشتم مانند امام حسین علیه السلام به شهادت برسم که به حمد خدا رسیدم . اما سر امام مفقود نشد . سر مرا با جنازه ام به عقب بفرستید .» شب بعد بچه ها دوباره جلو رفته و سر این شهید را پس از دو ساعت جست و جو، یافته و به عقب انتقال دادند . (8)

********************************************

السلام علیک یا ابا عبدالله علیه السلام

پیر مرد 70 ساله بود . پشت خط، مسئول ایستگاه صلواتی بود . محاسنی سفید و چهره ای نورانی داشت . بسیجیان به او «بابا صلواتی » می گفتند . و گاهی به شوخی می گفتند: «بابا امروز نور بالا می زنی!» واقعا چهره ای دوست داشتنی و شخصیتی مجذوب کننده داشت . از گفتار و رفتارش لطف و عطوفت می بارید . چهارماه بود به مرخصی نرفته بود . هر وقت علتش را می پرسیدیم . می گفت: «چرا به مرخصی بروم؟ من آمده ام در خدمت رزمندگان باشم . عمرم را کرده ام . این آخر عمری از خدا خواسته ام شهادت را نصیبم نماید . آرزو دارم شهید شوم و مانند امام حسین علیه السلام سرم از بدن جدا شود و بر نیزه قرار گیرد .»

از نظر ما، محال بود این آرزوی باباصلواتی برآورده شود . تا این که یک روز هواپیماهای دشمن منطقه را بمباران کردند . یک اکت به ایستگاه صلواتی اصابت کرد . پیرمرد به شهادت رسید . وقتی به کنار جنازه سوخته اش رسیدیم; سر در بدن نداشت . دو روز بعد بچه ها سر باباصلواتی را در نیزارهای اطراف رودخانه پیدا کردند . او به آرزویش رسیده بود! (9)

********************************************

عملیات کربلای 5، در جبهه شلمچه، مامور حمل مجروح بودیم . نیروها به سمت شهرک دوعیجی پیشروی می کردند . دو نفر مجروح را به سمت آمبولانس بردیم . آتش خمپاره های دشمن شدید بود . به پشت خاکریز رسیدیم . یکی از بچه های آر . پی . جی زن، شدیدا از ناحیه سر مجروح شده بود . قمقمه آب را در آوردیم و نزدیک دهانش بردیم . ولی او نخورد و اشاره کرد آب را به دیگران بدهیم . یک وقت دیدم او به من نگاه کرد و با اشاره دست از من خواست او را به طرف راست بچرخانم . خیال کردم سمت چپ و شانه چپ او مجروح شده و نمی تواند به آن طرف بچرخد . او را به طرف راست چرخاندم . لبخندی روی لبهایش نشست . نفس بلندی کشید و آهسته گفت: «السلام علیک یا اباعبدالله!» و بعد تمام کرد . (10)

********************************************

در این اواخر، «علی اصغر» به نورانیت عجیبی دست یافته بود که توصیف حالات معنوی ایشان، برایم مقدور نیست! حتی یک روز آن قدر احساس کردم چهره اش دگرگون شده و به اصطلاح عشق به شهادت در سیمایش نمود ظاهری پیدا کرده، که چند بار چشم هایم را بستم و گشودم و در دلم گفتم: خدایا! پناه برتو!

او به من گفت: «من می دانم این دفعه شهید خواهم شد . اگر عملیات در روز عاشورا باشد، در این روز، اگر در شب عاشورا باشد، در این شب و گرنه، در یکی از روزهای ماه محرم به شهادت می رسم .»

اول محرم سال 1362 بود که برای آخرین بار به جبهه رفت و همان گونه که خود پیش بینی کرده بود; در بیست و هشتم ماه محرم به مولایش حسین علیه السلام پیوست . (11)

*********************************************

روز قبل از آغاز عملیات شوش، من به شدت مریض شدم . غروب دلتنگی بود . توی سنگر دراز کشیده و با درد خود خلوت کرده بودم . تازه چشمم گرم رؤیایی خوش شده بود که یکباره غلتی خوردم و آینه رؤیایم شکست . احساس نیم خفته ام بر پیکره صدایی دلنشین، که انگار از کرانه های غیب می وزید; پیچید . و صدا آشنا می نمود . پلک گشودم و در نور تیره رنگ غروب، نگاهم بر سیمای ملکوتی صاحب صدا نشست . سردار شهید «سعید درفشان » بود که رو به سمت کربلا، زیارت عاشورا می خواند و اشک هایش بر سواحل خیس گونه اش قدم می زدند . فردا که شد، او نیز به خیل عظیم شهیدان عشق پیوست . (12)

*******************************************

پی نوشت ها:

2 . حکایت هایی از شهید مدرس، مسعود نوری، ص 66 .

3 . یادنامه شهید چمران، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ص 27 .

4 . هزار قله عشق، خاطراتی از سرلشکر شهید حاج حسین خرازی، ص 92 .

5 . چشم بیدار حماسه، خاطراتی از سرلشکر شهید حاج حسن باقری، ص 121 .

6 . ما آن شقایقیم، تقی متقی، ص 142 .

7 . امیر خط شکن، یادنامه فرمانده گردان سیدالشهداء، شهید مصطفی کلهری، ص 113 .

8 . خط شکنان، مجموعه خاطرات، ص 75 .

9 . مشق های آسمانی، مجموعه خاطرات فرهنگیان ایثارگر، ص 48 .

10 . همان، ص 54 .

11 . ما آن شقایقیم، ص 27 .

12 . همان، ص 116 .

منبع : http://www.hawzah.net/hawzah/Magazines/MagArt.aspx?MagazineNumberID=4779&id=39338


کلمات کلیدی: محرم، شهدا، جبهه، جنگ تحمیلی

نوشته شده توسط سرباز هیچم ولایت 89/9/20:: 4:36 عصر     |     () نظر
درباره
اون یکی وبلاگم

سربازی در مسیر . . .

محکوم کردن توهین به پیامبر

صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
یا امیر المومنین روحی فداک
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
((( لــبــخــنــد قـــلـــم (((
.:: بوستان نماز ::.
دست خط ...
دل نوشته ها
لنگه کفش
شین مثل شعور !
عاشقان
علیرضااحسانی نیا:فرزانگان امیدوار
عشق است حجازی و استقلال
حقیقت مجازی ______ HAQIQAT.TK
فقط خدا
همنشین
welcome to bidaran
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی Dr.Rahmat Sokhani
آخرالزمان و منتظران ظهور
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
سید علی خامنه ای
عشق سرخ من
عکس و مطلب جالب و خنده دار
قیدار شهر جد پیامبراسلام
*پرواز روح*
آدینه ی ظهور
مبادا روی لاله ها پا گذاریم
سرچشمه ادب و عرفان : وب ویژه تفسیر ادبی عرفانی قرآن مجید
شیمی وزندگی
● بندیر
افطار
سدید کاشان
دنـیـــای جـــوانـی
.::نهان خانه ی دل::.
مهندسی مکانیک ( حرارت و سیالات)-محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای که مرا خوانده ای ، راه نشانم بده
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
سیب خیال
««««« آخرالزمان »»»»»
لباس شخصی
جبهه وبلاگی غدیر
مهر بر لب زده
نشریه حضور
قطره ای ازدریا
blog MNK
خدای نزدیک
سرّسلوک
منجی بشر
کانون فرهنگی شهدا
شهرستان بجنورد
عشق الهی
سرزمین مِه وخورشید (خورشید گام سبز)
بی سر و سامان
~>+ حبـــــــــــــــاب خیــــــــــــــــال +<~
..::* حامیان ولایت *::..
آقاشیر
بازی موبایل،بازی جاوا،بازی سیمبین،دانلود بازی موبایل های جدید
web4life
ستارگان دوکوهه
سروش دل
شلمچه
فریازان...faryazan
امام مهدی (عج)
خبر روز
یادداشتها و برداشتها
خاطرات دکتر بالتازار
.: شهر عشق :.
اولین وبلاگ نقد بحث و دانلود بازی های رایانه ای GUSTPC
اردبیل بهشتی پنهان
بوی سیب
بادصبا
نوای دل
جاده مه گرفته
طریق یار

دکل ابوذر ...
سایت روستای چشام

تیشه های اشک
yazd blog
شیخا
مهاجر
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
سلام شهدا
محمدمبین احسانی نیا
شهسوار دل
ستاره سهیل
انسان جاری
تجارت اینترنتی
سرافرازان
غزل عشق
اصل 110، اصل ولایت فقیه (ولایت نیوز)
گلبرگ
درددل
دهیاری روستای آبینه(آبنیه)
روستای زیارتی وسیاحتی آبینه(آبنیه)باخرز
دوچرخه
تمهیدات
ایهاالناس بدانید گدای حسنم
جرعه ای از شراب عشق
«نجوای شبانه»
عشق آباد شهرمن
سربازی در مسیر
کبوتر حرم
دل نوشته
سعادت نامه
آدمکها
من الغریب الی الحبیب
نور
teen boys
پنجره چهارمی ها
عشق
توشه آخرت
تاریخ مصرف یا بهتره بگم تاریخ بی مصرف
زشت است بی تو زندگی زیبای عالم
میم.صاد

عطش
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
بچّه شهید (به یاد شهدا)
عکس بازیگران ، اس ام اس عاشقانه و توپ
نامه ای در راه عشق
شهدای دفاع مقدس
مردود
شاره کم سنه
جوان امروزی
خیبری ها
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
COMPUTER&NETWORK
زمزمه ی کوچه باغ شاه تور
راه های و فواید و تاثیر و روحیه ... خدمتگذاری
پلاک 40
مکاشفه مسیح
سالار نیوز خسروشهر
هر چی تو دوست داری
پاتوق دخترها وپسرها
کارون
راه کمال
مائــده الهی
تنهایی.......
روانشناسی
سرود عرش
نگاه منتظر(عبد منیب)
کیمیا
السلام علیک یا فاطمه الزهراء (س)
* روان شناسی ** ** psycology *
بیارجمند
انجمن خیریه رهروان سیره علوی
هیئت
ایرانی باشیم
صاعقه
هر چی تو بخوای
گروه فرهنگی سردار خیبر
ولایت نامه مادر
سید خراسانی
همسایه خورشید
جهادی
باصری
نوستالوژی دل ....
خیارج سرای من است
حرفهای آسمانی
نشانه های ظهور
دانلود و نقد کتاب
فاطمیون لنجان
راه و راهنما
داش هادی
★ستاره ی سرخ★
فرشتگان رنجور
وبلاگ مرزداران عشق(ایران)
ناجی
شقایق
نبض شاه تور
کیمیای ناب
شهادت
خاکریز ولایت
عدالت جویان نسل بیدار
در حسرت شهادت
وبلاگ شخصی مرتضی صادقی
آمرین به معروف و ناهیان از منکر
مرامنامه عشاق
صل الله علی الباکین علی الحسین
سپید و سیاه
Sense Of Tune
سنگرعلم
نماز ریشه ی همه ی خوبیها
هستی مامان
جدیدترین یوزر پسورد آنتی ویروس nod32- Kaspersky - Avira
اللهم عجل لولیک الفرج
متالورژی_دانلودکده ی مهندسی متالورژی(rikhtegari.com)
جومونگ
بچه های خاکریز
خطِ مقدم
قافله شهداء
بیا2...در خدمتیم
میم مثل مغنیه
ورزشی & کامپیوتر & موبایل & بازی
مذهبی-سیاسی-فرهنگی
نسل سوخته
عشق پنهان
انتظار نور
شاید آن نقطه ی نورانی چشم گرگان بیابان است
برو بچه های ارزشی
سرزمین جالب و دیدنی...!!!
فاو.سرزمین رهایی
جامع ترین وبلاگ خبری
دوستانه
رهسپاریم با ولایت تا شهادت
اخبارکامپیوتر و آی تی، دانلود انواع نرم افزارها
Sea of Love
MOHAMMAD.HAHSEMI86@YAHOO.COM
گمنام
فقط خدا
مذهب عشق
گروه فرهنگی اهل البیت(علیهم السلام) دستگرد برخوار
آزاد اندیشان
پایگاه سایبری شهید حاج حفظ الله عابدینی
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گالری
حفاظ
پایگاه فرهنگی
اسکی روی نور
نگاه بیدار
زازران همراه اخر
سرزمین مادری
گل نرگس
قاصدک پر طلایی

خدمات گسترش انفور ماتیک
یادداشتهای روزانه رضا سروری
داود ملکزاده خاصلویی
دیده بان
شش گوشه
کشکول طلبگی
قاب نگاه من
حضــور
تـــــــــــــــنـهایــی
دانلود و آموزش
فریاد بی صدا
دل نوشته های دخترک تنها
دنبال عدالت
شهید عباس افشار
به بهترین وبلاگ سرگرمی خوش امدید
عکس
تبریک می گوییم شما به ساحل رسیدید!!!!!
بسیجیان عملیاتی
ارتش سرخ مهدی(عج)
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
امیدزهرا omidezahra
ESPERANCE
هامون و تفتان
بسیج مستضعفین
دل مجنون
خدایا عاقلی مودبم فرمای...
عکس های باغبادران
خورنیوز
جوانان بیجار
..::منتظر بیداری::..
جیگر طلا
در انتظار ققنوس
کوثر قدر
یالان دنیا
سه ثانیه سکوت
.:: بلاجویان ::.
عشق یعنی در فراقش سوختن
شاید طنز شاید...
جوک و خنده
معرفی برترین وبلاگ های پارسی بلاگ
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
کلبه شعر و مقاله و دانلود
بچه مسلمون
مسائل شیطان پرستی در ایران و جهان
ظهور
حرف های جوانی
صبح صادق
دولت جاویدیافت هرکه نکونام زیست
پرسمان
سیاسی
کشکول
درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ
آرمش در هیاهو
شعر مزار
پنجره ای رو به خاطرات...
چریک دانشگاه
انجمن هواداران بارسلونا
راه را با این می توان پیدا کرد
فریاد بی صدا
نسیم وحی
مهندسی شیمی و نفت
یکتا
تو را من چشم در راهم
چشم
ولایی
پرسش مهر + پیشرفت، راه‌های پیشرفت و موانع پیشرفت
mled.parsiblog.com......for you
باران بی امان
!به سایت گیم چیتس خوش آمدید!
آموزش پیشرفته مدیریت وبلاگ
دل نوشته های من
آرشیو یادداشت‌ها
آهنگ وبلاگ
کد های من

سربازی در مسیر . . .

محکوم کردن توهین به پیامبر