گویند دختری سه ساله در خانه منتظر پدرش بود که خبر آوردند پدرش در جنگ تحمیلی به شهادت رسیده است . وقتی جسد پدرش را آوردند ، دختر با شوق فراوان آمد تا پدر را ببیند ، ولی با یک تابوت مواجه شد . تا درب تا بوت را باز کردند ، آن دختر بچه با جسد بی سر پدرش مواجه شد . دخترک کمی با پدرش نجوا کرد و سپس خود را بر روی جسد پدر انداخت و جان داد .